معنی نقشه جغرافیا
لغت نامه دهخدا
نقشه ٔ جغرافیا. [ن َ ش َ / ش ِ ی ِ ج ُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نقشه و طرحی که برای توضیح و تعلیم اوضاع اقتصادی و سیاسی و طبیعی هرقطعه از کره ٔ زمین ترسیم کنند. رجوع به نقشه شود.
نقشه
نقشه. [ن َ ش َ / ش ِ] (اِ) صفحه ٔ کاغذی که در روی آن شکل و صورت چیزی را رسم کرده می نمایانند و خاکا و خاکه و کالو و ورنداز و کالوب و کارنامه و گرنامه و نمونه نیز گویند. (ناظم الاطباء). طرحی که مهندس یا طراحی از چیزی تهیه و بر صفحه ٔ کاغذ رسم کند تا سازندگان و کارگران به دلالت و مطابق آن، شی ٔ مطلوب را بسازند: نقشه ٔ اتومبیل، نقشه ٔ راه، نقشه ٔ ساختمان، نقشه ٔ قالی. || خریطه. (یادداشت مؤلف). طرح و تصویری که به مقیاسی بسیار کوچکتر از محله یا راه یا شهر یا مملکت یا قاره یا کره ٔ زمین بر کاغذ رسم کنند تا به دلالت آن موقعیت طبیعی و اقتصادی و سیاسی و دیگر مشخصات آن سرزمین را به دیگران بشناسانند: نقشه ٔ جهان، نقشه ٔ اروپا، نقشه ٔ ایران، نقشه ٔ راهها و غیره. || طرحی که برای انجام کاری ریزند. دستورالعمل. طرح. برنامه: نقشه ٔ جنگ.
حل جدول
جهان نما
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
ترکی به فارسی
جغرافیا
فرهنگ عمید
علم بررسی عوارض کرۀ زمین، اوضاع طبیعی و سیاسی کشورها، و چگونگی زندگی اقوام و ملل و سایر موجودات، جغرافی،
* جغرافیای اقتصادی: شاخهای از علم جغرافیا، که به بررسی تولید، توزیع، و مصرف فراوردهها میپردازد،
* جغرافیای انسانی: شاخهای از علم جغرافیا، که به بررسی پراکندگی جوامع انسانی، نظام سیاسی، و فعالیت اقتصادی آنها میپردازد،
* جغرافیای سیاسی: شاخهای از علم جغرافیا، که به بررسی نظامهای سیاسی، نهادهای مدنی، مرزها، و روابط سیاسی میپردازد،
* جغرافیای طبیعی: شاخهای از علم جغرافیا، که به بررسی پدیدههای طبیعی، مانند دریاها، رودها، کوهها، و سنگها میپردازد،
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی گیتا شناسی (اسم) علمی است که از احوال زمین و اوضاع طبیعی سیاسی و اقتصادی آن بحث میکند و آن شامل اقسامی است.
فرهنگ معین
(~.) (اِ.) نک جغرافی.
فرهنگ واژههای فارسی سره
گیتاشناسی
کلمات بیگانه به فارسی
گیتاشناسی
فارسی به انگلیسی
Geography
فارسی به عربی
جغرافیه
معادل ابجد
1750